جفنگ آباد

نوشته می‌نویسیم!
جفنگ آباد

نوشته می‌نویسیم!

aliaa12 کیست؟
کسی که با وی می شویم 7 میلیارد نفر!!!


طراحی و مشاوره انواع کاور:aidinoo

آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «آتش» ثبت شده است

در رشتن و بافتن فلسفه کم کاری مکردم 

اما

سالی وقایع و مطالعات در اندک زمانی به هم آمدند!

دوختن و شستن این تفکرات و آمیختن آن ها به هم  

در تار و پود فلسفه ام چنان گره هایی افکند که از دور به نقب می مانند 

 کارم به رفو های پی در پی کشیده 

ولی گر عیب از خود تار باشد 

رفو را چه فایده؟

قالی ای که نقب هایش رفو شده

گره هایش باز شده

پا را گرم می کند 

ولی چشم را نوازش نمی دهد!

گر زندگی را به گرما میخواستم و با تاریکی خو گرفته بودم

جز رحم مادر چه چیز را میخواستم!؟؟

گر نتوان خرما خورد از این خار که کشتیم 

و دیبا نتوان کرد ازین پشم که رشتیم 1

بقای خاکی را کجای دلمان بگذاریم!؟

همان بهتر که آتش بزنیم 

خویشتن را همراه این خار و پود  بسوزانیم 

به دقت شعله ها را به نظر آوریم! 

حرارتش را  

نور بی رقیبش را 

 احساس کنیم 

و افقی رقم زنیم که در آن 

 تار و پود جدیدی به هم آوریم!!!

سوال اینجاست

آتشی که به قالی میفته 

دل صانع رو به درد نمیاره!؟ 

کدام صانع قالی خویش می سوزاند!؟ 

کدام صانعی می تواند!؟

صانع جز رفوهای پی در پی دلش  چه کاری راضیست!؟

........

پ.ن 

1.

خرما نتوان خوردن ازین خار که کشتیم

دیبا نتوان کردن ازین پشم که رشتیم

(سعدی) 

2. چون منااا پست گذاشت تقصیر اولیه از مناااست که پست گذاشتم!

3. اون پشت مشتا، یه فرش کهنه و قدیمی هست که خودت تمام و کمال نبافتیش حواست جمع باشه تا کجا میشه سوزوند!

  • aliaa12

برای دیدن قسمت‌های پیشین و اطلاعات بیشتر به محفل‌نامه مراجعه شود.

پادشاه بادی به غبغب می‌اندازد و  می‌گوید: ای وزیر!

وزیر سراسیمه پاسخ‌ می‌دهد: امر بفرمایید عالیجناب!

- کاهن اعظم کجاست؟

- به زودی تشریف‌فرما خواهند شد عالیجناب!

لحظاتی بعد

کاهن اعظم در حالی که عصای خود را بر زمین می‌کوبد وارد می‌شود ، ندا می‌هد: درود مردوک بر شما باد عالیجناب !

پادشاه به نشانه تایید سرش را تکان می‌دهد.

- بروید سر اصل مطلب امیدوارم خبر‌های خوبی داشته باشی ٬کاهن !!!!

- از عالم روحانی ، مردوک ندا می‌دهد که محبوبیت یک ضعیفه در میان مردم به تضعیف حکومت و انحرافاتی عظیم در عالم جسمانی و روحانی خواهد انجامید و خدایان مجوز نزول ایشان را صادر کرده‌اند.

- پس دستوراتمان خوش‌یمن خواهد بود.

وزیر:اما عالیجناب او ... .

- خاموش ای وزیر بی‌خرد٬ فقط دستورات را انجام بده.

- باشد که مردوک همراهیمان کند!!!

- بله عالیجناب.

***

کمند به خدمتکارانش امر کرد در ها را ببندند.به سرعت به سالن اصلی رفت ،باید سریع عمل می‌نمود.  با آخی خفیف تار مویی را از سرش ربایید و در آتش‌دان افکند .نگرانی دلش را پرپر کرده بود . سپیده در خطر بود .  

  • aliaa12