جفنگ آباد

نوشته می‌نویسیم!
جفنگ آباد

نوشته می‌نویسیم!

aliaa12 کیست؟
کسی که با وی می شویم 7 میلیارد نفر!!!


طراحی و مشاوره انواع کاور:aidinoo

آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «امید» ثبت شده است

بلوغ جسمی امری اجتناب ناپذیر است اما گذر از کودکی و رسیدن به بلوغ فکری ، عزم و جسارت می طلبد . جسارت به کارگیری فهم خویش بدون راهنمایی و سلطه دیگران!

اما کسانی که خویش را سرپرست می نامند و عمل خویش را خیرخواهی می انگارند! گام نهادن در راه بلوغ را بسیار خطرناک جلوه می دهند. این سرپرستان با هدف قرار دادن جسارت و قوه تفکر رمه های رام خویش، آن ها را خلع سلاح می کنند و خاطرشان آسوده می شود که این موجودات مظلوم و بی آزار جرئت خروج از چراگاهشان را نخواهند یافت و با گوشزد کردن مکرر خطر های تنها رفتن و خروج از سرپرستی یک طرفه، دیوار های زندان را بلند می کنند. ترسیم چنین چشم انداز پرحادثه و خطیری انسان را می ترساند و اندیشه هر آزمون تازه ای را تار می سازد.  

مگر نه این که همه نوپا بوده ایم!؟ نوپایان با چندین بار افتادن سرانجام پا باز می کنند. مگر نه این که میل به پیشرفت در سرشت انسان نهفته است!؟ 

سواستفاده هوشمندانه  از خصلت های طبیعی (زنان)، قاعده ها و فرمول ها و ابزار های قدرتمندی می سازند که کودکی را به صورت همیشگی در زنجیر کنند. زنان حتی اگر از این زنجیر برهند برای گذشتن از موانع کوچک به تلاش بسیار نیاز خواهند داشت زیرا هرگز به آنان مجالی برای استقلال فکری داده نشده!

از این رو برای بسیاری از زنان دشوار است که به تنهایی از این زندان برهند و همه باید دست در دست هم دهیم تا جایگاه و حقوق  زن ،اول به عنوان یک انسان و سپس  به عنوان یک زن تکریم شود.

 :)

پ.ن: با تشکر از ایمانوئل 

  • aliaa12

به نام خداوند بخشنده ی مهربان

هیچوقت فرا رسیدن همچین روزی رو دوست نداشتم. روزی که یک جفنگ نوشته ، جفنگ آباد رو تعطیل کنه. روزی که محفل ناتمام بمونه. روزی که بیخیال جزیره ی الماس بشم. روزی که باید بگم:

جفنگ‌‌آباد! شاید روزی دیگر ، آبادت کنم.   به امید دیدار!

کاشکی جز معذزت خواهی کاری از دستم برمی‌آمد. از همه دوستانی که جفنگ‌آباد را زنده نگه می داشتند و در خیابان های این آبادی کوچک همراه و پشتیبان من بودند ، سپاس گزارم.

من به خاطر ناتمام ماندن محفل از همگی به ویژه بهار جان معذرت می‌خواهم.

از لحظات شادی که در دنیای مجازی برایم رقم زدید ممنونم.

همیشه این سخن را گرامی می‌دارم:

"هنگامی که با دوستان به سر می‌برم دیگر هیچ آرزویی ندارم"

.

  • aliaa12

امیدوارم دیده باشین، ندیده باشین هم مهم نیست چون تو زندگی زیاد پیش میاد و موضوع رو می گیرین!!!

بعضی وقت ها بعضیا یا خیلی ها ، خودشون نیستن و یکی دیگن!!!

یا بعضیا هستن با مشکلات کوچیک و بزرگ ، خودشون رو گم می کنن و ...!!!

یا خیلی ها که نه از تجربه خودشون استفاده می کنن و نه به تجربه دیگران توجه می کنن!

مثلا برزیل خودش نبود و با خاک یکسان شد! 7 تا از یه تیم که دقیقا خودش بود گل خورد!

این آلمان نبود که متفاوت بازی کرد ، این برزیل بود که شباهتی با برزیل نداشت!

آلمان خودش بود! همون آلمانی که پوست انگلیس و آرژانتین رو تو جام قبلی کند! همون بود! باور کن!

زندگی هم همینه! باور کن!

اگه حال و هوای خوبی نداشته باشی(نبودن نیمار و تیاگو) و از تجربه های خودت و دیگران هم عبرت نگیری(نبودن بازیکنان با تجربه مطرح در خط حمله) و بزنی بیراهه ، 7 تایی میشی و فاجعه بلوهوریزنته پیش میاد! حالا هر کی که می خوای باشی! باور کن!

کپی نکن! خودت باش! وگرنه 7 تایی میشی!

اگه خودت نباشی و بخوای مثل یکی دیگه باشی ، شاید بعضی وقت ها 1 گل بزنی اما بلاخره یه روزی گیر آلمان می افتی و 7 تایی میشی و موضوع درام میشه! باور کن!

اون موقع می فهمی یکی دو تا گلی هم که به ثمر رسوندی  به دردت نمی خوره و کارت به ... می کشه!

آلمان باش! دست و پات رو گم نکن تا برزیل رو 7 تایی کنی! تا بهت احترام بذارن!

لپ مطلب! 7تایی نشو! به شخصیت خودت احترام بذار! تو این زندگی(جام جهانی) فکر نکن که اگه خودت نباشی نتیجه می گیری!(برزیل)

خودت باش و درحالی که خودت هستی زندگیت رو تغیر بده!(کاستاریکا)

پس خواهش می کنم خودتون باشین وگرنه ... .

  • aliaa12


خواهی نخواهی روز‌ها یکی پس از دیگری می‌گذرند ؛‌ قانونی از قانون های طبیعت که فرصت می‌دهد و می‌گیرد. همان طبیعتی که پایه گذاشته شده تا آرزو ها را در دل ما بدواند .
آرزو ها و خواسته هایی که از طلوع تا غروب زندگی با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم. راهی بی‌پایان که در  هر پایانش شروعی دوباره نهفته است.
امید به کامروایی از روی خصلت در اعتمادی خود‌ساخته و اکتسابی.امیدی که خورشید تابان بشریت است ، بشریتی که پایه گذارده شد تا زیبایی های زندگی مفهوم پیدا کند ، زیبایی که باید اساسش انسانیت باشد.انسانیتی که بنیانش مهربانی و امید و آرزوست.
در این زندگی افسار گسیخته ،انتخاب ها نقش دارند و مسئولند اما  همه حرف ها را نمی‌زنند. روزگار هم حرف‌های خویش را دارد ، روزگاری که برای زندگی نقشه هایی دارد ، گاه پسندیده و گاه ویرانگر. اتفاقاتی که جز غافلگیری سودی ندارند.
امید‌ها و آرزوها در زندگی به تار مویی بندند ، تار مویی که با قطع شدنش امید‌ها و آرزو‌های خویش را پوچ و از دست‌رفته می‌یابیم اما ما انسانیم و امید و آرزوست که سرشت ما را می‌بافد و هر بار امید و آرزویی نو در کالبد ما دمیده می‌شود و زندگیمان را از فرط استیصال بیرون می‌کشد و این سرشتی پسندیده است.
روزگار نیرنگ‌باز است ، نیرنگی که برای وجود ماست. وجودی که بسی والاست و باید احترامش را نگه داریم ، زیرا در این روزگار نیرنگ‌باز:
"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست"
و حضورمان وقتی معنا می‌یابد که در آن جولان دهیم نه این که افسارمان را به دستان نیرنگ‌بازش بسپاریم.
.
.
.
.
.
امیدوارم لذت برده باشین!! (تا جایی که تونستم از نثر مسجع و سنگین استفاده ننمودم اگه نارسایی داشت شما ببخشید(فرز بر وزن فعال این جملمو فهمید برای اطلاعات بیشتر مراجعه آزاد است.))

 آ.ن: از جمیع دوستان خواهش‌مندم اگر از این پست چیزی فهمیدید ما را هم بی‌خبر نگذارید. مچکرم.
(نکته کنکوری:جمیع دوستان ادبیاتشون در حد تیم ملیه!!!)
  • aliaa12