"سلطان قلبم تو هستی تو هستی دروازههای دلم را شکستی"
دل هرشخصی دروازه هایی داره! دروازه هایی که وظیفه حفاظت از قلعه رو بر عهده دارن! بعضی ها دروازه های دلشون باز تر از بقیست و بعضی ها هم همش دوست دارن بسته نگهشون دارن. :)
وقتی دروازه های دلتون مورد حمله قرار بگیره و بشکنه.
کولاکی آغاز میشه که بعضی عاشقشن و برای بعضی خوشایند نیست!!!!
از جنس تغیره :)
آیا بعد از این تغیر میتونی دروازه هات رو دوباره در اون نقطه ببندی!؟ واقعا فکر نکنم به این سادگی ها باشه :)
و حالا مسئله مهم تر اینه که قلعه دلت رو گسترش میدی و دروازه هایی جدید ، دور تر از دروازه قدیمی میسازی یا نه!؟ اگر واقعا لذت بردی و آیین جدید رو به دلت راه دادی! به عنوان مثال ملکه ای به قلبت راه دادی! مسلما دروازه های جدیدی خواهی ساخت و از ملکت حفاظت خواهی کرد!!!!
اما اگر با این آیین نسازی! سرنوشت این قلعه چه خواهد شد!؟
این است داستان یک قلعه!!!! شاید مهم ترین قلعه هر شخص در این دنیا!!!!!
قلعه ای که در هر شخص سیاست متفاوتی داره!
قلعه ای که برای بعضی ها بی در و پیکره !بعضی ها هم منتظرن با هرچیزی پرش کنن!
بعضی ها تغیرات رو سخت میبینن و دروازه رو با نمیکنن تا وقتی که میشکنه و ... !
بعضی ها قلعشون رو از دست دادن!!!!
بعضی ها چنان قدرتمند بازسازیش میکنن که هرکسی رو به تحسین وا میداره!!!!
...
کام روا باشید دوستان من :)
- ۹۴/۰۷/۱۰