جفنگ آباد

نوشته می‌نویسیم!
جفنگ آباد

نوشته می‌نویسیم!

aliaa12 کیست؟
کسی که با وی می شویم 7 میلیارد نفر!!!


طراحی و مشاوره انواع کاور:aidinoo

آخرین مطالب
آخرین نظرات
نویسندگان

برای دیدن قسمت‌های پیشین و اطلاعات بیشتر به محفل‌نامه مراجعه شود.دسیسه قسمت 2

علی به تابلوی مصری بالای شومینه می‌نگرد و می‌گوید: جالبه! پویا سر شام دیر کرده!!!

آیدین: موافقم باید تا به حال پیداش می‌شد!

- اونم زندگیش سخت و عجیب غریبه !دور از زن و بچه! کار تو یه مملکت دیگه و ... .

- داره سکه ضرب می‌کنه! تو نگران زندگی اون نباش !

- تو راه؟

- پس چی فکر کردی؟ اون روز رفتیم بازار ، وسط بازار هم ول کن نبود!

-حداقل یه کاری می‌کنه پول گیرش میاد! مثل تو نیست که!

- برو بابا کلا یه انبر داره دیگه! انصافا کار من پر‌زحمتتره!

- چی می‌بافی برا خودت. کار تو هم شد کار؟ اینم لوگو شد برام طراحی کردی!؟

- به این قشنگی! خودت خوب می‌دونی لوگو‌هایی که طراحی من باشه مردم رو جذب می‌کنه!!!

- باز توهم زدی ؟

- از خدات باشه. هنر رو درک نمی‌کنی حرف نزن.

- ولی واقعا ۱۰۰ سکه می‌ارزه؟

- من که پول نگرفتم . خسیس!

- چه ربطی داره؟ نرخش که همونه!

صدای کوبیده شدن در ، طنین‌انداز می‌شود.

علی: مگه نمی‌بینی در می‌زنن! برو باز کن دیگه!

آیدین:مثلا مهمونم!

- خوبه خودت می‌گی مثلا! برو باز کن تنبل!

آیدین با اکراه از سالن خارج می‌شود.

علی : به به! عجب غذایی! صبر کن ببینم ، یه چیزی کمه! آها! زیتون یادم رفته ، اونم از نوع یونانیش. علی کاسه‌ای نقره‌ای بر‌می‌دارد. صدای بلند بسته شدن در ، توجه وی را جلب می‌کند!

علی: چه خبره آیدین؟ در رو کندی!

  • aliaa12

سمونیدس شاعر توانمند یونانی است که در قرن ۶ پیش از میلاد می‌زیسته.(نظری ندارم زن داشته یا نه)

استاد سمونیدس تشریف فرما می‌شوند.

برپا ... .

من میخواهم گونه های زنان را برای شما تشریح نمایم.

لطفا جزوات خود را باز کنید و یادداشت نمایید.

خداوند درابتدای خلقت انسان گونه هایی متفاوت از زنان که هریک ویژگی ماهیت خویش را داشت آفرید و بهمرور زمان گونه های ترکیبی نیز تشریف آوردند!

گونه شماره 1

برگرفته از موی بلند خوک

ویژگی ها :

  1. در خانه این زن همه چیز به هم ریخته و گل آلود است وی شخصی بسیار شلخته نیز هست!!!
  2. لباس خود را نمی شوید .
  3. در  کنار ****** خود می نشیند.
  4. به مرور زمان فربه می‌شود.

گونه شماره ۲

برگرفته از روباه مکار

  1. فکر می‌کند همه چیز را در‌می‌یابد.
  2. اغلب چیز‌های خوب و بد را می‌داند و می‌تواند آن‌ها را از هم تشخیص دهد.
  3. هرگز رفتار یکنواختی ندارد.

گونه شماره ۳

برگرفته از سگ ماده

  1. همه جا یافت می‌شود و ولگردی را دوست دارد.
  2. همیشه حتی اگر کسی نباشد زوزه می‌کشد . هیچ مردی نمی‌تواند این زن را با خشونت و ترساندن ساکت نماید.وی بی وقفه فریاد می‌زند و هیچ کاری هم نمیشه کرد.

گونه ۴

برگرفته از دریا ی‌ بیکران  

  1. مانند امواج دریا ناآرامی شخصیتی دارد.
  2. روزی خوشحال است و می‌خندد . در این زمان بسیار دلرباست.
  3. روزی دیگر آن‌ قدر غیر قابل تحمل می‌شود که حتی نمی‌توان به آن نظری انداخت.مانند ماده سگی که بر توله هایش می‌نشیند.

گونه ۵

برگرفته از میمون ها

  1. گردنی کوتاه دارد و رفتارش ناموزون و خشن است.
  2. نشیمنگاه ندارد و اندامش همه پاست.

بیچاره مردی که چنین ***** را در آغوش بگیرد.

کلاس تموم شد!

کسی سوالی نداره!؟

  • aliaa12

برای دیدن قسمت‌های پیشین و اطلاعات بیشتر به محفل‌نامه مراجعه شود.

پادشاه بادی به غبغب می‌اندازد و  می‌گوید: ای وزیر!

وزیر سراسیمه پاسخ‌ می‌دهد: امر بفرمایید عالیجناب!

- کاهن اعظم کجاست؟

- به زودی تشریف‌فرما خواهند شد عالیجناب!

لحظاتی بعد

کاهن اعظم در حالی که عصای خود را بر زمین می‌کوبد وارد می‌شود ، ندا می‌هد: درود مردوک بر شما باد عالیجناب !

پادشاه به نشانه تایید سرش را تکان می‌دهد.

- بروید سر اصل مطلب امیدوارم خبر‌های خوبی داشته باشی ٬کاهن !!!!

- از عالم روحانی ، مردوک ندا می‌دهد که محبوبیت یک ضعیفه در میان مردم به تضعیف حکومت و انحرافاتی عظیم در عالم جسمانی و روحانی خواهد انجامید و خدایان مجوز نزول ایشان را صادر کرده‌اند.

- پس دستوراتمان خوش‌یمن خواهد بود.

وزیر:اما عالیجناب او ... .

- خاموش ای وزیر بی‌خرد٬ فقط دستورات را انجام بده.

- باشد که مردوک همراهیمان کند!!!

- بله عالیجناب.

***

کمند به خدمتکارانش امر کرد در ها را ببندند.به سرعت به سالن اصلی رفت ،باید سریع عمل می‌نمود.  با آخی خفیف تار مویی را از سرش ربایید و در آتش‌دان افکند .نگرانی دلش را پرپر کرده بود . سپیده در خطر بود .  

  • aliaa12

angelin the name of Tobaccoangel

سیگارا به شناخت جدید و قدیم تو مردگانیم به نصرت تو گریانیم و به کرامت تو سرفانیم به نیکوتین تو خماران!

سیگارا نه شناخت سم وجودت را توان و نه زیان تو را بر زبان نه دریای مرض و سرطان تو را کران!

پس تو را لعن و نفرین چون توان ؟

 

                                                                

برگرفته از "کشفل دخانیات و جفنگ السیگار" فصل 7 ،صفحه ی 2213

  • شهریار ()

//bayanbox.ir/id/2887205345870128149?view

از شامپو‌ها و لوسیون‌های بیفایده خسته شده اید؟؟؟

نگران ریزش موی خود هستید؟؟؟

مو هایتان به سفیدی می‌زند؟؟؟

می‌خواهید جوان به نظر بیایید؟؟؟

مو های شکننده دارید ؟؟؟؟

به دنبال تقویت مو‌هایتان هستید ؟؟؟؟

راه حل پیش ماست!!!

هم اکنون طب مصری را به شما پیشنهاد می‌کنیم!!!!

طب ملکه نفرتیتی !!!

فرمول‌هایی به قدمت تمدن مصر باستان!!!

فرمول‌هایی از دل اهرام مصر و سوار بر تلاطم رود نیل!!!

باور نمی‌کنید!!! فقط یک بار امتحان کنید!!!

  • aliaa12

ز ترس دیدارش گاه جان به جان آفرین تسلیم و گاه چنان فریاد ز کام برون دارند که به موجب آن گسستگی حنجره و فقدان سکوت آید.

                                                                                                

به سان اژدها دهشتناکا ،به سان نوکیا جان سختا و گاه چون عقاب پروازا ؛گاه بر جایگاهت نشد،گاه بر سفره‌ات وگاه بر زیر سقف آنچین که تو آن بینی و خوف در وجودت سکنا گزیند.

                                                                                                   

بر گوشه ای از ملت ریز و برگوشه ای درشت آید؛از آن سوی کمد آید و ز منزلگه وداعی سخت با اضافات آن چه از کام فرو داده  و طعامش فضولات جان و اگر راه باز دارید غذای تن را طعام میدارد.

در وجودم صداییست که وجودش را علیه وجودم و ناوجودش را نیز علیه وجودم،موجود دانسته است.بدینسان که نا وجود ساختنش به موجب مرض و رها ساخت

  • شهریار ()


خواهی نخواهی روز‌ها یکی پس از دیگری می‌گذرند ؛‌ قانونی از قانون های طبیعت که فرصت می‌دهد و می‌گیرد. همان طبیعتی که پایه گذاشته شده تا آرزو ها را در دل ما بدواند .
آرزو ها و خواسته هایی که از طلوع تا غروب زندگی با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم. راهی بی‌پایان که در  هر پایانش شروعی دوباره نهفته است.
امید به کامروایی از روی خصلت در اعتمادی خود‌ساخته و اکتسابی.امیدی که خورشید تابان بشریت است ، بشریتی که پایه گذارده شد تا زیبایی های زندگی مفهوم پیدا کند ، زیبایی که باید اساسش انسانیت باشد.انسانیتی که بنیانش مهربانی و امید و آرزوست.
در این زندگی افسار گسیخته ،انتخاب ها نقش دارند و مسئولند اما  همه حرف ها را نمی‌زنند. روزگار هم حرف‌های خویش را دارد ، روزگاری که برای زندگی نقشه هایی دارد ، گاه پسندیده و گاه ویرانگر. اتفاقاتی که جز غافلگیری سودی ندارند.
امید‌ها و آرزوها در زندگی به تار مویی بندند ، تار مویی که با قطع شدنش امید‌ها و آرزو‌های خویش را پوچ و از دست‌رفته می‌یابیم اما ما انسانیم و امید و آرزوست که سرشت ما را می‌بافد و هر بار امید و آرزویی نو در کالبد ما دمیده می‌شود و زندگیمان را از فرط استیصال بیرون می‌کشد و این سرشتی پسندیده است.
روزگار نیرنگ‌باز است ، نیرنگی که برای وجود ماست. وجودی که بسی والاست و باید احترامش را نگه داریم ، زیرا در این روزگار نیرنگ‌باز:
"زندگی صحنه ی یکتای هنرمندی ماست"
و حضورمان وقتی معنا می‌یابد که در آن جولان دهیم نه این که افسارمان را به دستان نیرنگ‌بازش بسپاریم.
.
.
.
.
.
امیدوارم لذت برده باشین!! (تا جایی که تونستم از نثر مسجع و سنگین استفاده ننمودم اگه نارسایی داشت شما ببخشید(فرز بر وزن فعال این جملمو فهمید برای اطلاعات بیشتر مراجعه آزاد است.))

 آ.ن: از جمیع دوستان خواهش‌مندم اگر از این پست چیزی فهمیدید ما را هم بی‌خبر نگذارید. مچکرم.
(نکته کنکوری:جمیع دوستان ادبیاتشون در حد تیم ملیه!!!)
  • aliaa12

یکی به من بگه منو چه به وبلاگ طنز جفنگ‌‌آمیز؟؟؟؟؟؟؟؟
منو چه به جفنگ نویسی؟؟؟؟؟؟؟
کارم نبود؟؟؟؟؟؟بارم نبود؟؟؟؟؟درسم نبود؟؟؟؟مشقم نبود؟؟؟دوستم نبود؟؟فیسبوک نبود؟عشقم نبود!
شاید می‌خوام روزم تکراری نباشه!
شاید می‌خوام بگم من متفاوتم!
شاید می‌خوام بگم من خرزنم!
شاید می‌خوام بگم آب قحطه!
شاید می‌خوام بگم عاغا ما غلط بکنیم!
شاید می‌خوام بگم آیفون دوست ندارم!
 شاید می‌خوام داستان تخیلی بنویسم!
شاید می‌خوام خاطره تعریف کنم!
شاید می‌خوام نظرمو اعلام کنم!
شاید می‌خوام تنشای روانیمو خالی کنم!
شاید می‌خوام درد جامعه رو دوا کنم!
شاید می‌خوام رو گذشتم سرپوش بذارم!(برای اطلاعات بیشتر به مهیمن مراجعه شود.)
شاید می‌خوام گذشتمو بروز بدم!
شاید می‌خوام ییخیال آینده شم!
شاید می‌خوام خودمو تو اینترنت حک کنم!
شاید می‌خوام حال فرز بر وزن فعالو بگیرم!
شاید می‌خوام در راه خدا بنویسم!
شاید می‌خوام ...!!!
شاید از آیدین خوشم نمیاد!!!
شاید تقصیر ـــــــــ!!!(برای این که تبعیض قائل نشیم از نام بردن شخص مورد نظر معذوریم.)
شاید به خاطر فراز و نشیب های زندگیه!
شاید به خاطر این که خواستن توانستن است!!!
شاید به خاطر این که دنیا منو به جفنگیدن میطلبه!!!
شاید به خاطر این که:
تا جفنگ هست زندگی باید کرد!!!
شاید،شاید،شاید !!!
شاید خستم!!!
لطفا مرا راهنمایی بفرمایید  

  • aliaa12

(جفنگی شده شعر سهراب در زمستان)

دشت هایی چه فراخ

کوه هایی چه بلند

من در این آبادی پی چیزی بودم

پی گرما شاید

پی ابری ،ریگی،تگرگی

پی برفی ماندم،سوز می آمد ،گوشگیر داشتم

چه کسی وزوز کرد؟

اسکی کردم

باشگاهی سر راه

لب بازی

گیوه هارا کندم ونشستم،پام یخ زد

من چه داغم امروز 

و چه اندازه تنم تب دارد 

نکند دارو گران باشد

چه کسی پشت تگرگان است

عصر یخبندان است

مهربانی هست،پرتغال هست،ایمان است

آری

تا جفنگ هست زندگی باید کرد

درشکمم چیزی است به رنگ سیب کبود

وچنان بیتابم که دلم میخواهد

بدوم تا دم در*،بنشینم

دور ها آوایی است که مرا میخواند:

آب قحط است!!!!!

                                                                    

اشاره به در دستشویی دارد.


  • شهریار ()
اینجا رشته و
 قافیه به تنگه
    SH،به جفنگه
   دلش،رنگاوارنگه
       غمت،مایه ننگه
        دلم تنگه دلم تنگه دلم تنگه برایت...
                                         
 باور کن

        

  • شهریار ()